یه خونه دیده بودم که به نظر قشنگ میومد شنبه صبح رفتیم برا دیدن . جاش خوب بود . توشم همینطور . چند نفر دیگه هم داشتن میدیدن خونه رو . من همینجور داشتم با آقا بحث میکردم که این خونه تو این منطقه ی خوب چرا قیمتش کمتر از معموله ؟ و در حیل سوال و جواب داشتیم دنبال فرفروک میدویدیم که گوفی به یک دست و په پا پیگ به دست دیگر ازاینور خونه ی خالی شلنگ تخته مینداخت به اونورش . یهو دیدم یه خانومی داره آروم اشاره به سقف میکنه . سر بلند کردم و دیدم بعله دو سه تا ترک باحال روس سقف. از بنگاهیه که پرسیدیم گفت آب بارونه و یه تعمیر جزئی میخواد . میتونین بنا بیارین ببینه تخمین بزنه هزینه ش چقدره . و ازین حرفا .
یه ربع بعدش خونه ی دومی رو دیدیم . باز هم همون گروه های سابق ! به خانومه میگم اگه اشاره نکرده بودین من اصلا متوجه سقف نبودم . خندید و گفت ما همراه دخترم هستیم اونا دارن دنبال خونه میگردن ، نگران نباش دختر من هم متوجهش نشده بود .( فکر میکنم مواد اولیه ی مامان های همه ی دنیا یه چیز بوده ).
خونه ی سومی نو ساز بود و به اندازه ، ولی حیاطش خیلی کوچیک . خیلی ها در مقیاس اینجایی که من هستم خیلی کوچیک . بعد از بچگیی که گذشت و ایضا دوره ی مامان بزرگ بابابزرگها - که بیشترشون دیگه یادش به خیر شده ن- آپارتمان نشین شده بودیم تو ایران . اگرم نه ، یه وجب حیاط که فقط یه بچه میتونست توش تو یه دایره ی کوچولو دوچرخه برونه و مامان بچه چارتا گلدون بذاره (اگه اهل حال باشه البته) و رختی پهن کنه . الان انتظارم از حیاط به ظرز خنده داری بالا رفته . حیاط یعنی جایی که یه طرفش سایه بون داره برای منقل و باربکیو و یه دست میز و صندلی و شاید یه میز پینگ پنگ یا بیلیارد ، یه طرفش یه گوش ه دنج داره که یا توش تاب میذارم یا یه تخت سنتی با پشتی و فرش که روش بشینم و کتاب بخونم و چایی بخورم و فرفرک نقاشی کنه ، یه طرفش چند تا درخت بکارم ، یه طرفش بافچه و گلدونام باشه ، یه طرفش محوطه سبزی کاری باشه ، یه طرفش اسباب بازی های فرفرک باشه ، یه طرفش جای دوچرخه سواری ایشون ، یه طرفش .
تازه از دیروز دامنه ی جست و جو رو بزرگتر کردیم و قرار شد تو سه تا محله دنبال خونه باشیم !
تا ببینیم چی پیش میاد .
درباره این سایت